میکس و مسترینگ: فروزان مثنویان مطلق، ژانو باغومیان
Audio Disc
1393
1
شیشه
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
93-8590
مستور و مست
ژانو باغومیان
حافظ
04:05
خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟ ساقی کجاست؟ گو سبب انتظار چیست؟ هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار کس را وقوف نیست که انجام کار چیست پیوند عمر بسته به موییست، هوش دار هوش دار غمخوار خویش باش غم روزگار چیست مستور و مست هر دو چو از یک قبیلهاند ما دل به عشوه ی که دهیم؟ اختیار چیست؟ خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟
خمُش باش
ژانو باغومیان
مولانا
04:13
زهی باغ، زهی باغ، که بشکفت ز بالا زهی قدر و زهی بدر، تبارک و تعالا زهی فر، زهی نور، زهی شر، زهی شور زهی گوهر منثور، زهی پشت و تولا زهی مُلک، زهی مال، زهی قال، زهی حال زهی پر و زهی بال، بر افلاک تجلی چه ذوالنون چه مجنون، چه لیلی و چه لیلا چه سلطان و چه خاقان، چه والی و چه والا چو بی واسطه جبار بپرورد جهان را چه ناقوس، چه ناموس، چه اهلا و چه سهلا گر اجزای زمینی وگر روح امینی چو آن حال ببینی بگو جل جلالا گر افلاک نباشد به خدا باک نباشد دل غمناک نباشد مکن بانگ و علالا فروپوش، فروپوش، نه بخروش، نه بفروش تویی بادهی مدهوش یکی لحظه بپالا خمُش باش، خمُش باش، در این مجمع اوباش مگو فاش مگو فاش ز مولی و ز مولا
بینشان
عطار نیشابوری
04:42
هر شور و شری که در جهان است زان غمزهی مست دلستان است گفتم لب اوست جان، خرد گفت جان چیست مگو چه جای جان است وصفش چه کنی که هر چه گویی گویند مگو، که بیش از آن است در عشق فنا و محو و مستی سرمایهی عمر جاودان است در عشق چو یار بی نشان شو کان یار لطیف بی نشان است در عشق چو یار بی نشان شو کان یار لطیف بی نشان است تو آینه جمال اویی و آیینه تو همه جهان است جهان است ما را سر بودن جهان نیست ما را سر یار مهربان است
حرم یار
ژانو باغومیان
حافظ
04:43
هر که شد محرم دل در حرم یار بماند وان که این کار ندانست در انکار بماند صوفیان واستدند از گرو می همه رخت دلق ما بود که در خانهی خمار بماند اگر از پرده برون شد دل من عیب مکن شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند صوفیان واستدند از گرو می همه رخت دلق ما بود که در خانهی خمار بماند از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر یادگاری که در این گنبد دوار بماند از صدای سخن عشق ندیدم خوشت یادگاری که در این گنبد دوار بماند اگر از پرده برون شد دل من عیب مکن شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند صوفیان واستدند از گرو می همه رخت دلق ما بود که در خانهی خمار بماند از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر یادگاری که در این گنبد دوار بماند از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر یادگاری که در این گنبد دوار بماند اگر از پرده برون شد دل من عیب مکن شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند
همای سعادت
ژانو باغومیان
حافظ
05:02
همای اوج سعادت به دام ما افتد اگر تو را گذری بر مقام ما افتد همای اوج سعادت به دام ما افتد اگر تو را گذری بر مقام ما افتد شبی که ماه مراد از افق شود طالع بود که پرتو نوری به بام ما افتد چو جان فدای لبت شد خیال میبستم که قطرهای ز زلالش به کام ما افتد همای اوج سعادت به دام ما افتد اگر تو را گذری بر مقام ما افتد همای اوج سعادت به دام ما افتد
تکیه بر باد
ژانو باغومیان
حافظ
04:34
دست در حلقه آن زلف دو تا نتوان کرد تکیه بر عهد تو و باد صبا نتوان کرد دامن دوست به صد خون دل افتاد به دست به فسوسی که کند خصم، رها نتوان کرد سرو بالای من آن گه که در آید به سماع چه محل جامهی جان را که قبا نتوان کرد مشکل عشق نه در حوصلهی دانش ماست حل این نکته بدین فکر خطا نتوان کرد چه بگویم که تو را نازکی طبع لطیف تا به حدیست که آهسته دعا نتوان کرد سرو بالای من آن گه که در آید به سماع چه محل جامهی جان را که قبا نتوان کرد سرو بالای من آن گه که در آید به سماع چه محل جامهی جان را که قبا نتوان کرد
خمُش باش (بیکلام)
ژانو باغومیان
04:13
شکر
ژانو باغومیان
مولانا
04:27
عشق تو مست و کف زنانم کرد مستم و بیخودم چه دانم کرد در تنور بلا و فتنهی خویش پخته و سرخ رو چو نانم کرد میپریدم ز دست او چون تیر دست در من زد و کمانم کرد خلق گوید چنان نمیباید من نبودم چنین چنانم کرد پُر کنم شکر آسمان و زمین چون زمین بودم آسمانم کرد از ره کهکشان گذشت دلم زان سوی کهکشان کشانم کرد نردبانها و بامها دیدم فارغ از بام و نردبانم کرد چون جهان پر شد از حکایت من در جهان همچو جان نهانم کرد چون زبان متصل به دل بودم راز دل یک به یک بیانم کرد چون زبان متصل به دل بودم راز دل یک به یک بیانم کرد بیانم کرد بس کن ای دل که در بیان ناید آن چه آن یار مهربانم کرد بس کن ای دل که در بیان ناید آن چه آن یار مهربانم کرد پُر کنم شکر آسمان و زمین چون زمین بودم آسمانم کرد