عشقمون اندازهی همدیگه نیست این میون تکلیف ما دو تا چیه
اون که باید پا بذاره رو دلش اون که میمونه تک و تنها کیه
من که هستم با تمام بودنم با تمام بودنت پیشم بمون
عشقمون اندازهی همدیگه نیست خیلی راهه از زمین تا آسمون
از شب تاریک تنهایی من رد شدی مثل عبور صاعقه
از من طوفانی آرامش بگیر کم نمیزاره کسی که عاشقه
من که هستم با تمام بودنم با تمام بودنت پیشم بمون
عشقمون اندازهی همدیگه نیست خیلی راهه از زمین تا آسمون
من که هستم با تمام بودنم با تمام بودنت پیشم بمون
عشقمون اندازهی همدیگه نیست خیلی راهه از زمین تا آسمون
بدرود
کاوه آفاق
کاوه آفاق
آرمان مهربان
با تو بدرود اولین و آخرینیار اینه اون لحظهی معروف
که میگن خم میشه دیوار
خدا نگهدار زدی آخر دل به دریا دیگه این جاده تمومه
ته خطه اسم اینجا
با تو بدرود شببخیر تا بینهایت دیگه بیدار نمیشی صبح
حتی از زنگای ساعت
با تو بدرود دیگه خوابیدی چه آروم توی این هوای سنگین
دیگه لالایی نخون
سرده اینجاهااا میشینه روی شیشه
نقش اسمت رو بخارا سرانگشت میشینه
سخته اینجا رمقی نمونده در من سوختم از سردی دستات
لحظهها بی تو دردن
با تو بدرود شببخیر تا بینهایت دیگه بیدار نمیشی صبح
حتی از زنگای ساعت
با تو بدرود دیگه خوابیدی چه آروم توی این هوای سنگین
دیگه لالایی نخون
حق
کاوه آفاق
کاوه آفاق
کاوه آفاق
در دوره دبستان کودکی دلپاک بودم
تو هر عکس از بچگیم رو سرم شاخ با دست گذاشته بودن
تمام شیشهها را با نام من شکستن
از هر نفریه خنجر از پشت خورده بودم
حق من این نبود نه به تو نگفتم
تموم گناهای شهرو من به گردن گرفتم
حق من این نبود نه به تو نگفتم
تموم گناهای شهرو من به گردن گرفتم
همیشه بایه لبخند بارها به دوش کشیدم
پشت من زین زدن سوار شدن و رفتن
تا به امروز رسیدم سس شد تار و پودم
به هر باد که می لرزم ستون نداره وجودم
حق من این نبود نه به تو نگفتم
تموم گناهای شهرو من به گردن گرفتم
حق من این نبود نه به تو نگفتم
تموم گناهای شهرو من به گردن گرفتم
فلوکستین
کاوه آفاق
کاوه آفاق
کاوه آفاق و آرمان مهربان
تو این لیوان حل کن فلوکستینو تا شاید حل کرد مشکلاته رو زمینو
مشکلاته پاها و پوتینو سردی دستای پرچینو
تو این لیوان حل کن فلوکستینو تا شاید رفت غم میدون مین و
غمه مردای اسیرو سفرههای بی عار هفت سینو
تو این لیوان حل کن فلوکستینو خاطرات عشقای دیرینو
یاد دوران قدیمو تو این لیوان حل کن
تو این لیوان حل کن فلوکستینو خاطرات شبهای غمگینو
بار فکرای سنگینو تو این لیوان حل کن
ماسک
کاوه آفاق
کاوه آفاق
کاوه آفاق و آرمان مهربان
وقت رفتن ماسکا از رو صورتا
دیگه میشه دید چهره اصلی آدما
اصولا جلو هم اکثرا میزنن نقاب
همه حبابن همه عضو حزب باد
واسه رسیدن به تو منه بینقاب
گذشتم از سد چهل دزد بغداد
بلیت رسیدن به تو گرون تموم شد
همهی جوونیام رفت حروم شد
بیگانه
کاوه آفاق
کاوه آفاق
کاوه آفاق و آزاد
باز، بازم امشب گریه کردم
باز، بازم امشب لب مرگ
پای خود را پس کشیدم
مردم از بس نه شنیدم
تو، توی این شهر مه آلود
اگه حتییه نفر بود
همونم دست منو خوند
زد و اون جونمو سوزوند
گناهم، بودن و بودن و پاکی
گناهم مثل دیگرون نبودن
اسم من بیگانهی عریان
مردم از بس نه شنیدم
عطر تو
کاوه آفاق و سپهر روحبخش
توی خاطرات بهجز تو برگیاد همه پژمرد
آخرین لحظهی بودن زیر بار غم تو مرد
چقد امشب تو سکوتم کوچه باز عطر تو داره
بوییاس و شب و خونه تو رو یاد من میاره
یاد تو لالایی میشه واژهها مثل ستاره
ولی تو نیستی و شعرم آسمونش ماه نداره
از اشک یاس کوچهها تا چشم کور از گریهها
با یاد عطر تو زندهان تا باز برگردی به خونه
چقد امشب تو سکوتم کوچه باز عطر تو داره
بوییاس و شب و خونه تورو یاد من میاره
یاد تو لالایی میشه واژهها مثل ستاره
ولی تو نیستی و شعرم آسمونش ماه نداره
از اشک یاس کوچهها تا چشم کور از گریهها
با یاد عطر تو زندهان تا باز برگردی به خونه
حس
کاوه آفاق
کاوه آفاق
آرمان مهربان
دیگه حسش نیست (با این) که میگن حالم بد نیست
و میگن اوضام (شاد نیست) دیگه حسش نیست
دیگه حسش نیست (چون من) مثل تو تنهام
(خستهام) پر از انواع (دردم)
دیگه حسش نیست
از جات باز پاشو جنگو نباز حست رو از نو بازم بساز
باز پاشو جنگو نباز حست رو از نو بازم بساز
دیگه حسش نیست (حتی) بسازی تندیس
(ازمن) دیگه جالب نیست (اصلا)
دیگه حسش نیست
دیگه حسش نیست (چون بعد) یه عمری ریسک
(و بعد) یه عمری جنگ (این تن) دیگه حس توش نیست
همهمه
کاوه آفاق
کاوه آفاق
کاوه آفاق و آرمان مهربان
همه روزی آمدند و روزی رفتند
همه روزی ماندند و روزی گذشتن
همه بی تو رفتند و تو بی همه رفتی
دور خورشید گشتند و تو توی شب خواندی
ای وای از این هم همهی دوران
ناکام عمری رفت بیسرانجام
ای وای از این هم همهی دوران
ناکام عمری رفت بیسرانجام
همه دریات ماندند و تو هرزه در باد
همه آرام بودند و تو اهل فریاد
همه بیدار بودند و تو غرق در خواب
همه دریا دیدند و تو نقش بر آب
ای وای از این هم همهی دوران
ناکام عمری رفت بی سرانجام
ای وای از این همهمهی دوران
ای داد از این قصهی بیپایان
سد
کاوه آفاق
کاوه آفاق
از شهر دور غم با هراز پیچ و خم
با هزار دردسر که میگیره پای من
من میآیم با دست خالی
بایک جهان پر از عشق با دو بال رهایی
سد پشت سد سر راه من
حتی بسته شد راهه آه من
منو از دنیات نرون همه ما از همیم منو غریبه ندون
از شهر دور غم با هراز پیچ و خم
با هزار سو ظن که میپاشه گرد غم
من میآیم ضد هر تباهی
از تبار رویا از اون اتاق آبی
من میآیم
سوال
سیاوش امامی
کاوه آفاق
سیاوش امامی
باید برای دیدنت چشمارو بست رو این جهان
ای تو دلیل انسجام تو کل این دوره زمان
جهان شبیه پیچکا میگرده دور روی تو
خورشید خیس میشهها ذوب میشه بروی تو
من تو تموم زندگیم هی دور باطل میدم
دنیا رو گشتم ته خط بجای اول رسیدم
آخر آخر میرسی به اول اول راه
نشونهها درستنو راهمو رفتم اشتباه
من یه عمر به در بسته میزنم
خستهام خستگی مونده رو تنم
من یه عمر به در بسته میزنم
حالا که بردار تنم فقط به سمت لمس توست
شیمی قلب و خون که هیچ فیزیک من تو دست توست
میگن که ارزش یه عمر به طول نیست به عرضشه
اونقدی زنده می مونه که مرگ واسش یه ورزشه
من یه عمر به در بسته میزنم
خستهام خستگی مونده رو تنم
من یه عمر به در بسته میزنم
این تنو
خونه
کاوه آفاق
کاوه آفاق
شهاب آفاقی
یه روزی از این خونهها میاد صدای خندهها
دوباره میشه کوچه رو پیاده رفت تا انتها
نزدیکن اون روزا حالا میان سریع و بیصدا
همگی باز ساده میشیم گرچه که سخت گذشت به ما
تا تو هستی توی سختی راه درد و ساده بستی
تا تو باشی خوبه دنیام هرجا میخوای من همون جام
سرما که رفت غریبهها حالا شدن یه آشنا
اون روزا ذوب می شن یخا میشه تو برف بری شنا
تو این مسیر نه کم نیار ما اهل جنگیم نه فرار
هر جای راه خسته شدی سر روی شونههام بذار