دیروز صبح هم به اتفاق چند نفر از بچه ها داشتیم کانال ها را عمیق می کردیم. من کلنگ می زدم و برادر فلاح چگینی که مرد میانسالی است و در صنایع دفاع کار می کند، با بیل خاک ها را بیرون می ریخت. گاهی گونی خالی را از زیر خاک بیرون می آمد. یکبار کلنگم به یک گونی گرفت. خواستم با نوک گلنگ بیرونش بیاورم. نشد. چندین مرتبه این کار را تکرار کردم. گونی بزرگی بود. به اتفاق برادر چگینی بیرون کشیدیم و انداختیم داخل خاک ها. دیدم به نظر جسم سنگینی داخلش است. وقتی که نگاه کردم، دیدم دوازده عدد خمپاره شصت بود.