شهره احدیت در گورچین با روبهروی هم قرار دادن گذشته و حال شخصیتهایش حسرتها، پشیمانیها، غمها و شادیهای آنها را مرور میکند تا راز غم تهنشین شده در اکنون آنها را دریابد. احساسهایی که ماندگارند: احساسهای در اغلب موارد نهچندان خوشایند که گویی آدمها داستان هرچه تلاش کنند آنها را بزدایند در نهایت لکههای درشتشان از زندگی آنها پاک نخواهد شد. کتاب ماجرای زنی را روایت میکند که در جوانی با بارداری و زایش به چالش خورده است: چالشی که از آن عبور کرده ولی حالا در آستانهی پیری گویی باز هم اوضاع بحرانیست. زنی گرفتار ملال که برای رهایی از آن به گذشته چنگ میزند. زنی که به بازخوانی گذشته برای کشف رازهای خانوادگی میپردازد. اما مرد ها چگونه با بحران مواجه میشوند؟