چترم را میبندم و وارد میشوم فضای کوچک داخل کافه گرم است. تنها چند میز و صندلی تیره رنگ در زیر نور کم و یک پیشخوان به عنوان بار قرار دارد. یخ زده خودم را از لای میزها به انتها، کنار پریموس روشن می رسانم دستکشهای خیسم را درمی آورم وهمراه کیفم روی پیشخوان می گذارم و با فاصله دستهایم را روی پریموس روشن گرم میکنم.به موقع رسیدم هنوز نیامده است…