نمایشنامۀ «در خون» موفق شد تا مرحله نهایی جوایز پولیتزر سال 2000 پیش رود اما مدتی بعد، سوزن-لوریپارکس با نمایشنامۀ دیگری توانست برندۀ این جایزه شود. «در خون» داستان یک مادر تنها، به نام هِستر و پنج فرزندش را روایت می کند. او مدام تلاش میکند که با تن دادن به خواستۀ دیگران، زندگی فقیرانۀ خود و فرزندانش را بهبود بخشد. پنج فرزند هِستر از پنج پدر مختلف هستند و به همین دلیل هِستر در شهر و در میان مردم صفتِ هرزه را به دوش میکشد. همین موضوع مزید بر علت میشود تا کار او سختتر شود و تلاشش برای فراهم کردن یک زندگی راحتتر بیهوده به نظر برسد. هِستر سعی میکند انگیزهی خود را از دست ندهد و به دنبال پدران فرزندانش بگردد تا شاید یک نفر به او کمک کند و از او روی برنگرداند. با گذشت زمان و ورود شخصیتهای جدید، نمایشنامه به سمت اعترافات آن شخصیتها و اتفاقات پیش آمده میان آنها و هستر حرکت میکند؛ شخصیتهایی مانند دکتر، کشیش و دوست هِستر که در اوضاع دشوار او شریک است.