در این کتاب آمده است: ای آفریدگار ! من آرزوی یک تن دارم تا مشعلی بر آورد از دل یا آفتابی از جگر خویش و آن را چراغ این شب بیروشنی کند. ... من آرزوی یک تن دارم تا چشمش از زلال غم آلود آسمان چیزی به غیر از اشک بجوید: چیزی شبیه گوهر شادی، چیزی شبیه سرمه بینایی، وین خاک بی تماشا را دیدنی کند...