در کتاب آمده است: داستـان نوجوان خوشقلبی است کـه پدر و مادرش را از دست داده و مجبور است در شهر به تنهایی زندگی کند. با اینکه نام اصلیاش حامی است، همه او را غریب صدا میزنند. هر کسیکه احتیاج به کمک داشته باشد او را صدا میزند. کارش را بیکم و کاست انجام میدهد.