آنچه در ادامه میخوانید، برشی از این کتاب است: «ناوچه آمریکایی که به سمت مان میآمد، حداقل بیست برابر قایق ما بود! همه نوع سلاح و موشکی در آن دیده می شد و می توانست در یک چشم به هم زدن ما را به هوا بفرستد. یدالله آرپیچی به دست، نوع قایق خودش ایستاد و من هم پشت تیربار منتظر نشستم. وقتی نزدیکتر شدیم، یدالله با فریاد به یکی از خدمه قایق دستور داد: «سریع روپوش مینی کاتیوشا را بردار!» گفت: «راکت ندارد! برای چی بردارم؟» یدالله بار دیگر فریاد زد: سوال نکن! زود برشدار و کنارش آماده باش.» همین کار را کرد. نیروهای آمریکایی با دیدن کاتیوشا به سرعت دور زدن و برگشتند. لحظه غرور آمیز بود. صلوات فرستادیم و خوشحال از پیروزیمان که با یک کاتیوشای خالی حاصل شده بود، همراه با نفتکش قاچاقبر به سمت ساحل کشورمان برگشتیم.»