در این کتاب آمده است: امروز صبح که کرمیلو می خواست از سوراخ صد و نود و چهارم برای رفتن به مدرسه رد بشود...، رد نشد. رد نمی شود. گیر کرده است. کرمیلو هرچه زور زد، فایده نداشت. بله، چاق شده بود. خیلی چاق شده بود. اتفاقی خیلی عجیبی در حال افتادن است و کسی نمی تواند جلوی افتادنش را بگیرد. کرمیلو هر روز چاقتر و چاق تر می شود. به نظرتون چرا کرمیلو چاق شده!؟ بیایید با هم بریم زیر زمین و ببینیم چرا کرمیلو به این روز افتاده است...