کتاب بینایی اثر ژوزه ساراماگو در حقیقت ماجرای دیگری است برای ساکنان شهری که رمان کوری در آن اتفاق افتاده بود. ژوزه ساراماگو داستان را با یک انتخابات آغاز می کند. داستان بینایی از یک روز بارانی در یک حوزه ی اخذ رأی در پایتختی بی نام آغاز می شود. از شدت باران کسی بیرون نیامده و در حوزه پرنده پرنمی زند. بعدازظهر است و هنوز هیچ کس برای دادن رأی به حوزه نیامده است. مسئولین حوزه با نگرانی به افراد خانواده و بستگان شان تلفن می زنند و از آن ها می خواهند تنور انتخابات را گرم کنند گویا کسی قصد رأی دادن ندارد اما ساعت 4 به ناگاه حوزه ی اخذ رأی شلوغ می شود. مردم مصمم و شتابان می آیند و رأی خود را به صندوق می ریزند. فردای آن روز شمارش آرا آغاز می گردد. نتیجه باور کردنی نیست. بیشتر مردم رأی سفید به داخل صندوق ریخته اند و احزاب تنها مقدار کمی از آرا را ازآنِ خود کرده اند. هفتاد درصد آرا سفید است. مردم با رأی سفید شورش کرده اند. آیا این رأی سفید با کوری ارتباطی دارد؟ ساراماگو در کتاب بینایی (Seeing) بازهم برای شخصیتها اسم انتخاب نکرده است. نکتهی بسیار جالب در نوشتار ژوزه اینست که فقط از علامت نقطه و ویرگول استفاده میکند و به سایر علائم اعتنایی ندارد. به همین خاطر جملات طولانی و پشت سرهم به نظر میآیند.