ایمی و لوئیس همسایه اند. آن ها با شن و ماسه برج می سازند، گودال می کنند و با هم بازی می کنند... تا این که یک روز، ایمی از آن جا می رود و زندگی آن ها ساکت و بی هیجان می شود. بعد لوئیس می فهمد که چگونه می تواند این دوستی را از سر بگیرد. قصه ای عاطفی، تکان دهند و هیجان انگیز از یک دوستی عمیق.