در کتاب امده است: یالی یالی اسبی که نه روز میخوابید و نه شب. هر چه کار میکرد و بار میکشید تا خسته شود و بخوابد اما خوابش نمیبرد. یک شب هر کدام از دوستانش کمی از خوابشان را به او دادند تا بخوابد یالی یالی با خوشحالی با کیسهای پر از خواب به خانه رفت و فورا توی رختحواب رفت.اما باز خوبش نبرد! ...