متن پشت جلد: از آسمان آن شب من ماندم و بیخوابی ِ آن من ماندم و نگاههای نامهربان مادر من ماندم و دوریِ خزان در سرزمین من دیر به دیر خزان از راه میرسید زندگیام همچون غموارهای دور گردنم پیچیده بود سخت نفس میکشیدم کاش کسی هم نفسِ تاریخِ تنهاییهایم میشد اگر تقویم به دستِ من بود بهار و تابستان و زمستان را نابود میکردم و تمامِ فصلها را به نام خزان میزدم میخواهم عطر و بوی خزان را تا ابد در آغوش بگیرم کاش امسال خزان زودتر از راه برسد...