حوالی خوابگاه هیچ کفهای در خوابگاه سنگینی نمیکند و در عین حال نمیتوان پایداری و تعادل را به آن نسبت داد. مثل رشتههای طنابی که از دو طرف کشیده میشود؛ در نگاه ناظر بیرونی ثابت و در سطح ماکروسکوپی در حال شکافتن. همین است که خوابگاه به هر کسی که تجربهاش کرده و میکند، یک ضربه میزند و اجازه نمیدهد کسی بدون تغییر از آن عبور کند. حتی اگر چند ساعت و چند روز در خوابگاه بوده باشد هم به تناسب از این ضربه تکان میخورد. مثل تجربۀ مهاجرت، بچهدار شدن، ازدواج، سربازی، مرگ یک عزیز و… نقطۀ چرخشی میشود برای ماهیت آدمهای قبل و بعدش. آنها را میگیرد، میپیچاند، فشار میدهد، زمین میزند، بلند میکند و میفرستد بیرون.