آلبوم ساعت فراموشی توسط خواننده بزرگ راک ایران، رضا یزدانی و توسط موسسه فرهنگی هنری گلچین آوای شرق منتشر شده است.
تیمارستان
رضا یزدانی
مهدی ایوبی
میلاد عدل
05:29
تو تیمارستان عشقت، واژه هامو بستری کن
شبمو لبریز خورشید، روزامو، خاکستری کن
منو از خودت نرنجون، نگو دیوونگی ننگه
وقتی با تو باشم حتی، دیوونگی هم قشنگه
مگه عیبی داره از تو، حرف زدن با گل و گلدون
بگو کی میخواد بخنده، به یه شبگرد غزل خون
دوست دارم که عابرهارو، با تو اشتباه بگیرم
حتی وقتی تو اتوبوس نیستی، واست
جا بگیرم
دیوونه ام، اینو شنیدی عاشقی، اینو شنیدم
یه تیمارستان به هم ریخت ! دوباره خوابتو دیدم
میبینی وضعم خرابه، میبینی روبه راه نیستم
ولی با این همه بازم
پای عشقمون وا میسم
تو منو دیوونه کردی نگو نه که خیلی دیره
قول بده هیچوقت نذاری
والیوم جاتو بگیره
قول بده که تا همیشه، میشه رو قولت حساب کرد
خیلی وقتها بچه هارو میشه با، یه قصه خواب کرد
دوس دارم از تو بخونم، وقتی آسمون سیاه
بقیه خوابن که خوابن، مگه بیداری گناهه؟
دیوونه ام، اینو شنیدی عاشقی، اینو شنیدم
یه تیمارستان به هم ریخت دوباره خوابتو دیدم
دیوونه ام، اینو شنیدی
عاشقی، اینو شنیدم
بانوی من
رضا یزدانی
داوود مردانی
بهروز پایگان
04:02
بانوی من امشب، ترانه سازی کن
با این شب وحشی، دوباره بازی کن
بانوی سرگردون، عاشقترین میشم
دور حریم تو، دیوار چین میشم
قد میکشم تا سیب، هوای رویایی
بهشت همین دنیاست، وقتی تو اینجایی
دستامو می بخشم، به اعتماد تو
چهل ستون میشم، امشب برای تو
یه اتفاق راه، تا شب شکن باشی
پلنگ مغرورم، تو ماه من باشی
بانوی من امشب، ترانه سازی کن
با این شب وحشی، دوباره بازی کن
بانوی سرگردون، عاشقترین میشم
دور حریم تو، دیوارِ چین میش
میچینم این سیبو، هوای رویایی
بهشت این دنیا، وقتی تو اینجایی
دستامو می بخشم، به اعتماد تو
چهل ستون میشم، امشب برای تو
یه اتفاق راهه، تا شب شکن باشی
پلنگ مغرورم، تو ماه من باشی
حرفهای شخصی
رضا یزدانی
اندیشه فولادوند
بهروز پایگان
05:27
یه سری حرف های شخصی، یه ترانهی خصوصی
می نویسم رو پیانو، با یه خودنویس طوسی
یه قشون حس منظم، مثل یه ارتش محکم
پشت تو واسادم اینجا، توی اینکه طوسی مبهم
عصبی تر از همیشه، این روزا خیلی کلافم
روحمو میشکافم اینبار، تا یکی از نو ببافم
ذهن خلاق حقیقت، با سلیقم نمیخونه
نوسان داره و در من، همه چی رنگ جنونه
من به سبک خودم اینبار، بیمه میشم تو ترانه
با همین حرف های شخصی که، ندارن عاشقانه
از همیشه عاطفی تر، مستقل شدی تو از من
توی جسمم مُرد با تو، روح آخرین تهمتن
یه شناسنامه ی تازه، واسه ی خودم گرفتم
یه شناسنامه که قلبم، باید عادت کنه کم کم
واسه من دیگه مهم نیست، کی کجای قصه جا شه
چه کسی بدون دعوت، پاش تو این ترانه وا شه
دیگه یا زنگیه زنگی، یا که نه رومیه رومی
خسته ام ازین تعادل، این تعادل عمومی
من به سبک خودم اینبار، بیمه میشم تو ترانه
با همین حرف های شخصی که، ندارن عاشقانه
من یه عمریه نشستم، به هوای یه نشونه
با یه مشت فکری که انگار، دو هزار سالشونه
یه نشونه یا یه آدرس، که به سمت تو نباشه
کوه خاطرات با تو، یه دفعه از هم بپاشه
فاجعه خیلی عمیقه، درد تحت کنترل نیست
من دیگه اسمی ندارم، تو بهم میگی آنارشیست
اینارو میگم که شاید، درد دوری عادیتر شه
این ترانه ی خصوصی، یک کمی عمومیتر شه
من به سبک خودم اینبار، بیمه ام با این ترانه
با همین حرفها که گفتم، فارغ از هر عاشقانه
کافه بهشت
رضا یزدانی
حسن علی شیری
بهروز پایگان
05:32
احساس میکنم تو رو
از پشت این همه سکوت
تو کافه بارون میگیره
وقتی میشینم، روبروت
از راه که میرسی بازم
عطرت میپیچه تو هوا
فنجونمو پر میکنی
از حس طعمی آشنا
وقتی نگاه میکنی
خورشید تکراری میشه
همینجا روی میزمون
رود عسل جاری میشه
حوا تویی ، هرجا تو باشی بهشته
سیبی که چیدی ، ابتدای سرنوشته
کافه ، خیابون ، خونه یا هرجا که باشی
میتونی از دنیا و تلخی هاش جدا شی
چیزی بگو بانوی من
کلافه ام ازین سکوت
میشکنه بغض آخرم
وقتی میشینم روبه روت
چیزی بگو شاید صدات
حریف دلتنگی بشه
شاید شب سیاه سفید
با واژههات رنگی بشه
شاید که بیدارم کنی
از خوابی که کابوسمه
دارم به دریا میزنم
چشمای تو فانوسمه
حوا تویی هرجا تو باشی بهشته
سیبی که چیدی ابتدای سرنوشته
کافه خیابون خونه یا هر جا که باشی
میتونی از دنیا و تلخیهاش جدا شی
کارتن خواب
رضا یزدانی
مهدی ایوبی
بهروز پایگان
05:53
از بس رو کارتن خوابیده از تخت میترسه
از عابرای ظاهرا خوشبخت میترسه
از کوچه از تنهایی از هرچی تو دنیاشه
از گربه های گشنه حتی سخت میترسه
چند ساله از هیچکس دلش پر نیست
چند ساله از چیزی نمیرنجه
هر روز تو رویاهاش پی نقش
هرشب تو آشغالا پی گنج
چند ساله که تاریک و کم حرف
چند وقته که خالی از احساس
چند ساله چیزی رو نمیبینه
جز برق سکه تو شب کاسه
بارون با بغضش هم نفس میشه
وقتی که جوب از گریه سر میره
از عابرا تصویر میگیره
عمرش همینجوری هدر میره
دنیا براش جای قشنگی نیست
دنیا براش تلخ و نفس گیره
چند ساله که از تنهایی خسته است
چند ساله که ، از گشنگی سیره
با برفی که چند وقته بی وقفه
روی موهاش میشینه، میسازه
از پیتهای خالی روزنامه
تو رویاهاش، شومینه میسازه
زل میزنه به آسمون گاهی
سقفش چقدر از بسترش دوره
راه رفتن آسون نیست واسه مردی
که عابرا فکر میکنن کوره
از بس رو کارتن خوابیده از تخت میترسه
از عابرای ظاهرا خوشبخت میترسه
از کوچه از تنهایی از هرچی تو دنیاشه
از گربه های گشنه حتی سخت میترسه
بدون تو هیچم
رضا یزدانی
امیر جمشیدی
میلاد عدل
05:00
بدون تو هیچم یه خالیه تو هم
تصویری مخدوشم از پازلی مبهم
یه اشک بی بغض و یه ابر بی بارون
یه درد بی درمون یه زخم بی مرحم
بدون تو هیچم یه سایه تو سایه
تو خونه ی وحشت بدون همسایه
یه پیچک رو دیواربه هیچی می پیچم
بدون تو هیچم بدون تو هیچم
بدون تو هیچم اوجی سرازیرم
یه رفت و برگشت فقط عقب میرم
یه شعر بی شاعر یه عشق بی معشوق
یه کوه بی قله یه دشت بی شیرم
بدون تو هیچم یه تانگوی مفرد
یه جاده بی مقصد یه پوچی ممتد
سرابی تو در تو، پست ته پیچم
بدون تو هیچم بدون تو هیچم
بدون تو هیچم یه درد تو دردم
تو کوچهای تاریک تنهاترین مردم
قراری کنسل و یه کافه ی تعطیل
یه سیگار خیس و یه قهوه سردم
بدون تو هیچم ، یه خالی سرشار
یه تیزی روی رگ تو روزهای شب وار
اتاقی درهم و چند کاغذ پاره
یه تقویم سوخته یه ساعت بیکار
کافه رویا
رضا یزدانی
علی کمارجی نژاد
بهروز پایگان
05:39
کافه ی خـاطـره بازی پره از قـصه و رویاس
همه ی فکرا عتیقه س بورس خاطره همینجاس
آدماش بیـدارن اما تـو بیـداری خـواب می بینن
چشاتو ببند و گوش کن به صدای قصه من
یکی شـون فکر تـئـاتر طـرفای لالـه زاره
اون یکی فکر سکانس آخر یه مشت دلاره
یکی گـیج شـعـر شـاملـو وسط دفتـر آیـدا
یکی داغ سینما رکس وقت اکران گوزن ها
یکی زخـمی رفـاقـت فـکر پـیـرهن پر از خـون
اون که عاشقه تو فکر قصه ی لیلی و مجنون
یکی فکر بوف کور و مرگ صادق هدایت
آخ چـقـدر خـاطـره داره روزگـار بی مـروت
داره پیـرت میکنه، غـبار سـرد خـاطـره
دس رو دس گذاشتی و شب از شبت نمیگذره
چـینی نازک رویات پر صـد تا تـرکه
کاش می فهمیدی که این زندگی نیس فلش بکه
یکی فکر ِ عطر بارون توی جاده ی شماله
یکی تو دیـوان حـافـظ دنـبال تـعـبیر فـاله
یکی تو فکر مصدق زخم بیست و هشت مرداد
اون یکی تو فکر شـعـر یه شـب مـهتاب فرهاد
یکی با یاد عزیزش خسـته از این هـمه دوری
یکی فکر شعله های شبای چارشنبه سوری
یکی فکر جـنگ و نـفت و خـاطـره های جـنوبه
یکی خسته از گذشته مشتشو رو میز میکوبه
داره پیـرت می کنه، غـبار سـرد خـاطـره
دس رو دس گذاشتی و شب از شبت نمیگذره
چـینی نازک رویات، پر صـد تا تـرکه
کاش می فهمیدی که این زندگی نیس، فلش بکه
وقتی تو رفتی
رضا یزدانی
رضا یزدانی
بهروز پایگان
04:30
گلدونای توی خونه پوسید
تابلوهای روی دیوار کج شد
قناری توی قفس دق کرد
حتی خودم دیگه بامن لج شد
وقتی تو رفتی
اینجا سرده توام نیستی
اینجا سرده منم تنهام
نمی تابی یخه عمرم
نمی تابی شبه دنیام
وقتی تو رفتی
من اتفاقی افتادم انگار
تنها با چشمای تو رخ می داد
این زندگی از جون من اما
دیگه نمیدونم که چی میخواد
حنجره م خشکیده دیگه
دیگه کارم سکوت شد
گیتارم شکست و قلبم
وقتی تو رفتی
سینما
رضا یزدانی
حسن علی شیرری
میلاد عدل
05:23
دنیا شبیه سینماست، از وقتی چشم وا میکنیم
رو به یه پرده ی سفید، فقط تماشا میکنیم
میان و میرن آدما، نقش اونا عوض میشه
یه روز تماشاچین و یه روز دیگه هنرپیشه
یه روز حمید هامونان، اسیر شک فلسفی
یه روز رضا مارمولکان، در میرن از هر طرفی
بعضیا زیر پوست شب، درگیر خون بازی میشن
مثل علی سنتورین، به مرگشون راضی میشن
خیلیا تا آخر عمر، فقط سیاهی لشکرن
تو بازی نقشی ندارن، نه می بازن، نه می برن
توی درام زندگی بگو که نقش ما چیه
کی آخرین کاتو میگه، سناریو دست کیه
دنیا شبیه سینماست، پر از غم و پر از خوشی
شاید واسه تو پیش بیاد، قصهی فیلم سگ کشی
شاید من و تو باید از روبان قرمز رد بشیم
زبونه حاج کاظم و ما شاید بازم بلد بشیم
وقتشه که رها بشی از حکم آقای رییس
زندگیتو دوباره رو کاغذ بی خط بنویس
حالا وقت ضیافته تو قصه های پریا
وقت ستاره بازی شبونه ی مشرقیا
ماشینمون گیر کرده باز توی شنای ساحلی
کی میدونه بالاخره چی اومده سر الی
توی درام زندگی بگو که نقش ما چیه
کی آخرین کاتو میگه، سناریو دست کیه
آدم یه جاهایی رو مجبور میشه
رضا یزدانی
مهدی ایوبی
میلاد عدل
04:33
اشکاتو کی میشمره وقتی که
دستای من از گونههات دوره
رفتن همیشه اختیاری نیست
آدم یه جاهایی رو مجبوره
فکر کن همیشه مال من باشی
دنیا مگه از این زیباترم میشه
تو خیلی چیزهارو نمیفهمی
من خیلی حرفارو سرم میشه
امروز اگه از من جدا باشی
دلواپس فردای تو نیستم
دنیات شبیه روزگارم نیست
من مرد رویاهای تو نیستم
میرم با این که عاشقت هستم
با اینکه چشمای تری دارم
ای کاش بفهمی که برای تو
آرزو های بهتری دارم
خندت تو خونه م جا نمیگیره
سهم تو خورشیده نه خاموشی
من عاشقانه میگذرم از تو
گاهی چه دلچسب فراموشی
باورکن این روزا به غیر ازمن
چیزی تو رویاهات اضافی نیست
باید با قرصام مهربون تر شم
بعد از تو روزی دوتا کافی نیست
ما قول دادیم مال هم باشیم
ما قول دادیم اینو میدونم
با گریه میگیم مرده و قولش
نامردم و قولم رو میشکونم
مثل فرشته ها شدی امشب
تو این لباس روشن توری
با گریه گم میشم تو مهمونا
دیدی یه جاهایی رو مجبوری
خندت تو خونه م جا نمیگیره
سهم تو خورشیده نه خاموشی
من عاشقانه میگذرم از تو
گاهی چه دلچسب فراموشی
باورکن این روزا به غیر ازمن
چیزی تو رویاهات اضافی نیست
باید با قرصام مهربونتر شم
بعد از تو روزی دو تا کافی نیست
ساعت- فقط یه کمی چای واسه من بریز
رضا یزدانی
سروش دادخواه/میثم یوسفی
میلاد عدل
07:26
ساعتا رو به عقب برگردون
اگه فرصتی هنوزم مونده
بگو توو گذشته چی میبینی
که از آینده تو رو ترسونده
ساعتا رو به عقب برگردون
اون همه خاطره رو پیدا کن
پشت این همه شب تکراری
یه جهان تازه رو من وا کن
من هنوزم زخمی خاطره ام
جز تو هیچکس رو دلم مرهم نیست
اسمتو صدا زدم وقتی که
حتی اسم خودمو یادم نیست
همه ی امیدمی این روزا
که نجاتم بدی از این زندون
تو فقط اگه بخوای میتونی
ساعتا رو به عقب برگردون
نمیشه زمین خورد و گریه نکرد
به دادم برس بهترین نارفیق
هنوزم به دستای تو قانعم
هنوز عاشقم، با یه زخم ِ عمیق
تو این روزهای سیاه و کسل
تنم خیسه از حس بارون شدن
تورو جون هرکی که بهش مومنی
فقط امشب و حرف رفتن نزن
تو این روزهای سیاه و مریض
فقط یه کمی چای واسه من بریز
میدونم! همیشه بدهکارتم
میدونی؟ نمیشه فراموش کرد
من از بس که تو خوابتم زخمیام
نمیشه که کابوسمو گوش کرد
نمیشه که این وحشت و دوره کرد
نباشی، نمونی، نخندی بری
یه عمری جنون و تحمل کنم
به دیوونگیم دل نبندی بری
تو سیگارو خاموش کن تا بگم
چطور میشه با گریه هم دود شد
چطور میشه با خنده هم زخم خورد
چطور میشه با عشق نابود شد
شبایی که میترسم از فکرهام
همیشه هوا خیس و بارونیه
یه زن با جنونش به من یاد داد
که عاشق شدن قبل ویرونیه
تو این روزای سیاه و مریض
فقط یه کمی چای واسه من بریز
چمدون-کجای این دنیا میشه
رضا یزدانی
علیرضا باران/پویان بوترابی
میلاد عدل
07:46
کمک کن ببندم چمدونمو
لباسامو باید خودت تا کنی
تو بارون یک ریز این پنجره
باید رفتنمو تماشا کنی
نباید پر از گریه شی پشت من
نذار فکر من باشی دیوونه وار
بذار آینه خیس هق هق بشه
ولی تو به روی خودت هم نیار
توکه نقش حوا برای توئه
تاکی میخوای مردو ادم کنی
خودم باید از بغض تو رد بشم
نباید بذارم تو ترکم کنی
کجای این دنیا میشه که با تو آروم بگیرم
کی میرسی کی میرسی بگو که ساعت بگیرم
کجای این دنیا میشه بی واهمه به هم رسید
پشت شبای بی نفس روزای بهتری رو دید
یه روی ساعت شنی امواج لحظه هام میشه
یه روزی از این فاصله طوفان شن به پا میشه
یه روز تکیه میکنی به کوهی که بغض منه
کوهی که با هر نفست منتظر یه بهمن
من پشت خط قرمزم تو پشت شیشه ی قطار
پشت چشای بارونیم قرار بعدیو بذار
روی کدوم نقطه باید رها شد از این دلهره
که فکرم از دغدغه ی باید نباید ها پره
تو سینه ی من یه نفس دیدن تو یک دم شده
تا میرسم فک میکنم لحظه ی برگشتن شده
دنیا حریمی نداره دور دلت خط میکشن
نزدیکی شبامونو از دور حسرت میکشن
ببار برایم
رضا یزدانی
گلبرگ شعبانی
بهروز پایگان
06:32
ببار برایم
تو که هزاران چشمهی جوشان
پشت مردمکهایت
پنهان کرده ای
ببار برایم
اشک هایت همان
آب حیاتی ست
که خضر نوشید و
هنوز
در به در جاودانگی ست
ببار برایم
ساعت چشمهایم
عجیب
با ساعت ابرها
کوک است
عقربه هایی خلاف مسیر زندگی
که به هم نمیرسند و
فقط جفت هم میشوند
ببار برایم
تو که اشک هایت
برف آب شدهی
کوهستان است
به کجایی
ببار
سیلاب دردهایت را
دوست دارم
چرا یادم نمیاد؟
رضا یزدانی
حسن علی شیری
میلاد عدل
04:57
نمیدونم چرا یادم نمیاد
کجای دستای ما با هم گره خورد
چه روزی قلبم از عشق تو لرزید؟
کدوم ما دل اون یکیو برد؟
چرا درگیر احساست شدم من ؟
چه جوری اولین دیدار رخ داد؟
تو بهمن بود یا نزدیک مرداد؟
نمیدونم چرا یادم نمیاد!
نمیدونم چرا سرگیجه دارم؟
چرا دستای تو انقدر سرده؟
بگو این حس تلخ شک و تردید
چه جوری تو وجودم رخنه کرده؟
چی شد بعد یه عمر هم سقف بودن
تو یک آن سقف رویاها فرو ریخت
کی عکس این کلاغ نحس و شوم و
رو دیوار سپید خونه آویخت
باید یادم بمونه یه دقیقه همین لحظه
که تو از خونه میری
اگرچه حسمو از من گرفتی
نباید تو وجود من بمیری